دست و دلم به هیچ کاری جز دوست داشتنت نمی رود من بی تو یک واژهی ساده بیش نیستم اما کنارت همچون یک کتاب عاشقانه آرام میشوم ورق بزن مرا که سطر به سطرم پر از دوستت دارم است دوستت دارم مثلِ اولين غرور دلم برای داشتنت همانقدر شیرین همانقدر بی تاب و همانقدر پر شور من تو را تا به ابد همانقدر دلبرانه و سرکش و همانقدر بی پروا و دیوانه دوست خواهم داشت جاودانه شده ای در من آنچنان که اگر خودِ من هم بخواهم فراموشت کنم جان نمیخواهد روح نمی خواهد دل نمی خواهد و شهریور عاشقی بود مردد بین ماندن و رفتن مسافری که با یک چمدان می آید و با یک چتر می رود راستش را بخواهی وقتی میگویم مراقب خودت باش فقط دلیلش خوب بودن حال تو نیست خیلی وقت است که حال من بند شده به تو مراقب خودت باش تا همیشه خوب باشی تا من از خوب بودن تو حال دنیایم خوب شود تو خوب باشی روزگار بر وفق مرادم است پس لطفا مراقب خودت باش
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|